نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تولد آبجی عزیزم

 این چندمین تولد توست؟

و چندمین انبساط مجدد کائنات؟

این جندمین بارخلقت است؟

و چندمین انفجار سکوت؟

چندمین لبخند آفرینش؟

خورشید را چندمین بار است که میبینی؟

و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟

و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟

چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟

چندمین دم!؟

چندمین آن!؟

آه که تو چقدر خوشبختی!

و جهان چه پرغوغاست

که بی نهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . .

ابجی عزیزو مهربونم تولد مبارک... خیلی دوست دارم... راستی و اینکه..ببخش... همیشه شاد و خندونو سلامت باشی!

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 21:58 | |







قلب من

 

قلب من در هر زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:37 | |







جواب تو به من

 تنهام و اتاق تاریک

چشمام باز بهانه دارند... باز تر شده اند... سکوت سنگینی هوا رو پر کرده

بغض نفس کشیدن رو واسم سخت کرده

چشمام رو می بندم اشکام آروم رو صورتم میاد پایین

یادت تمام وجودم رو گرفته

پشت هر تبسم زیبات... پشت هر گرمایه دستات

سوال های بی جواب آزارم می دهد

اما جواب تو به من...

هیچی! هر چی هست تو می دونی...

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 13:35 | |







وقتی دچار میشوی

 وقتی دچار میشوی

میمانی و یه حس دل گُندگی

که وسعتش شده است به اندازه ی تمام دنیا

و دلت میخواهد

هرکه از دم دستت رد میشود محبت کنی و دوست بداری

وقتی دچار میشوی

میگردی دنبال مقصرهای تمام این دلدادگی

میگردی دنبال علتها

میگردی تا بدانی چشم تورا دچار کرد یا دل

و میمانی و تمام پرسشهای بی پاسخ و هزار پاسخ

وقتی دچار میشوی

اول تردید جانت را پرمیکرد

شک میکنی به تمام لبخندهایت

شادیهایت

به طپشهای قلبت که دیگر دست خودت نیست که آرامش کنی

پر شده ای از او  ونمیدانی چه باید بکنی

وقتی دچار میشوی

روز بروز تغییر میکنی

آدمی دیگر میشوی

و حس میکنی تازه آدم شده ای

وقتی دچار میشوی

آرام میشوی مهربان میشوی با گذشت میشوی

وقتی دچار میشوی

نگاهت تازه میشود احساست هوایی میخورد و بهاری میشوی

چقدر شیرین میشود لحظه ها

چقدر سخت میشود ماندن در دچارگی

و این نوبت عاشقی توست

ببین چه میکنی....

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 19:57 | |







شب تنهایی

 

هیچکس با من نیست !…

مانده ام تا به چه اندیشه کنم…

مانده ام در قفس تنهایی…

در قفس میخوانم…

چه غریبانه شبی ست…

شب تنهایی من!…

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 22:27 | |







به جز تو با همه دنيا غريبي کرده ام....

نوشـته یا ننوشته غزل نمـای تـوئم

بمـانـی و بروی باز هم برای تـوئم

کمی کنار بیا با منـی که از ته قلبـღ

همیشه رام نگاه پُر ادعـای تـوئم

چه در خیـال و چه خواب و میان خاطره ها

به هـر بهانه به دنبال رد پای تـوئم

بیا و هق هق من را شبـی تماشا کن

که انعکـاس غـریبانه ی صدای تـوئم

دلم گرفته و بغضـم نمی شود آرام

چقــدر عاشق گریه به شانه های تـوئم

به جـز تــو با همه دنیا غریبگی کردم

چـرا تــو منکر آنی که آشنای تـوئم ؟!

بیا و کار دلــم را به ناکجا نکشان

که مشتری شده ام باز و در فضـای تــوئم ...

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط Maryam در 2:6 | |