نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دوباره پاییز

 
دوباره پاییـــــــز

اما نه فصلـــ خزانـــ زرد!

دوباره پاییـــــــز

اما نه فصلـــ اندوه و درد!

دوباره پاییـــــــز

فصلـــ زیبای سادگی

دوباره پاییـــــــز، موسمــــ شدید دلدادگی...

دوباره پاییـــــــز فصلـــــ هوای بارانی

دوباره فصلــــ ، فصلــــ ِعاشقی

پاییـــــــز ...

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 1:53 | |







دیدار

 

در دلنشینی یک دیدار

فاصله ها فرو میریزند

تپش قلب ها

فریاد سکوت میشوند

و دستها

پلی برای روایت دو احساس

و چشم ها

روشنی فرداهای مجهول

دستان من و تو دور از هم و باهم

خواهند نوشت


لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:49 | |







من عاشقم

من عاشقم

آنقدر که می توانم

هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد

از اول تا آخر بی وفایی هایت رابشمارم

و دست آخر

همه را فراموش کنم

آنقدر که می توانم

اسمت را

روی تمام آبهای دنیا بنویسم

و باز هم جا کم بیاورم

آنقدر که می توانم

شب ها طوری به یادت گریه کنم که

خدا جایم را با آسمان عوض کند!

و من هنوز عاشقم!

 

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 1:22 | |







خیانت!!!

 به حلقــــه اش نگـاه کرد 

به عکـــس دخترش که روی صفـحه گوشی بود... 

به یک عمـــر زندگـی شرافتمـندانه... 

امـــــا . . . 

اندام دختر غــــریبه را بیشـــتر از همــه چیــــز پسـندید..!!

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 1:43 | |







تو کدام گوشه زندگیم جا خوش کردی؟

 تو کدام گوشه زندگیم جا خوش کردی

که به هر طرف میچرخم

خیالم

آیینه گردان تصویرت میشود

دلگرم میشوم

به تکرار گرمای لبخندت

و پر میدهم هر چه غم را...

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 23:8 | |







در کنار تو بودن

 هیـ ـچ لحظـ ـه ای

به اندازه ی لحظـ ـه های با تـ ـو بودن شیرین نیست

لحظـ ـه ی دـ ـیدن تـ ـو

لحظـ ـه ی تمـ ـوم شـ ـدن دوری تـ ـو

لحظـ ـه ی عاشقـ ـانه ی مـ ـن

لحظـ ـه ی گرفتـ ـن دستهـ ـای پـ ـر مهـ ـرت

لحظـ ـه ی بـ ـا تـ ـو بـ ـودن

در کـ ـنار تـ ـو بـ ـودن..

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:33 | |







دل غافل

 

تـــمام گرفتاریم از دل است

دل من گرفتار آب و گل است

کجا محرم راز مــــن می شود

دلی کز حضور خدا غافل است

نمی خواهم ای عشق بینم دگر

کسی را که در بین ما حائل است

چه سودی به ما شب نشینان دهد

چراغی که خاموش در محفل است

بهایی ندارد به بازار عشــــــق

دلم مثل یک سکه باطل است

بـــگیرید دســـــت مــــرا همراهان

که دیری ست پای دلم در گل است

دل غــــــافـــل من ندانســــته بود

که دور از خدا زندگی مشکل است

و با این هــــــمه گــردن جان من

بر ابروی محرابی ات مایل است

بکـــــش تیغ و بردار ســـر از تنم

و هر چند این هدیه نا قابل است

کسی را که شد کشته در راه عشق

یقین چشـــــــم زیبای تو قاتل است

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:22 | |







می دانی چه چیزی آرزوی دلم است؟

 از بیان احساسات پاکم هراسی ندارم 

می نویسم هر آنچه را که در قلبم بارور شده است 

نام تو را که تکرار می کنم قلبم به یکباره می لرزد

تو نمی دانی که چقدر دوستت دارم

اما برایت می گویم تا بدانی 

به وسعت آسمان آبی قلبت 

و به آرامی موجهای دریای نگاهت 

چرا که عشق تو سرلوحه قلبم است

و وجودت آرامش بخش روح و جانم

می دانی چه چیزی آرزوی دلم است ؟!

اینکه تمام وجودت تا همیشه از آن من گردد

و تمام هستی تا ابد فدای بودنمان با هم!

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 23:15 | |







محبوب دل

 
 
محبوب دل

آخر روزی

دلت را خواهم برد

اگر بار سفر بندی

اگر تا سرزمینی دور

بگریزی

بدنبالت

پروانه خواهم شد .

راه گریزی نیست

بیا

محبوب دل من شو ....

♥♥♥♥♥

از تو گذر نمی کنم ...

یادم نیست

زندگی را زیسته ام

یا در خواب دیده ام ؟!

...

بس که تو را مرور می کنم

هر جا که هستی

باش

فاصله یعنی

یک نفر یک جا هست

که دوستش دارم

از تو گذر نمی کنم ...
لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط Maryam در 18:38 | |







چشم انتظار

 امشب دلم را می تکانم پیش پایت 

چیزی ندارم من بجز این دل برایت

امشب گلوی زخمی ام را می سرایم 

یعنی تمام غربتم را در هوایت

می خواهم امشب سالها خاموشی ام را

آرام بـــــردارم بــــــریزم در صـــــــــدایت

ای با دل من آشناتر از من ای خوب

دیری است تنها مانده اینجا آشنایت

دیری است بی تو کلبه ام تاریک مانده است 

بگشـــــای بر من روزنـــــی از چشــم هایت

چشم انتظار چشم زیبای تو تا چند

تا چند محــــروم از نگاه دلــــربایت

بر من اگر یک لحظه می تابید چشمت

در زیر شمشیر تو می گشتم فدایت

وقتی نگاه شرقی ات می بارد از مـــهر

من کیستم؟ خورشید می افتاد به پایت

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:11 | |