نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بعضی وقتا

 

 بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی

شاکی بشی ولی شکایت نکنی

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن . . .

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری

خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !

خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . . .

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 19:39 | |







قدر لحظه ها

 

 قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان …

زمـانــــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــــی بگـویـــــی

جبــــــران مـــــی کـنم …

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 13:22 | |







پس از مردن نمی توان خندید

 

دو روز پيش­تر از مرگ من، جهان خنديد

به سمت سبز افق­هاي بيكران خنديد

به شام مردن من هم دو صد ستاره شكفت

و ماهتاب به پندار و پرنيان خنديد

از آفتاب تماشايي سراپا چشم

بپرس تا چه كسي ماند و جاودان خنديد

مرا كه قهقههء كبك مي­زدم ديروز

مگو كه باز بخندم اگر فلان خنديد

ميان برزخ و دوزخ؛ و عمق ورطهء قبض

چه گونه مي­شود از انبساط جان خنديد؟

بخند اي لب لبريز از حيات، بخند!

كه ديگر از پس مردن نمي­توان خنديد

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 18:30 | |







هستند دخترانی

 

 هنوز هم هستند دختراني كه تنشان بوي محبت خالص مي دهد . . . بكرند . . . نابند . . . احساساتشان دست نخورده است ، لمس نشده اند ،... باور نكرده اند ، تحقير نشده اند ، كمياب اند! پاك اند! روزي كه قرار مي شود كنار گوش كودكي لالايي بخوانند ، شرمشان از نام "مادر" نمي شود! و زير آغوش همسرشان ، چشمانشان را نخواهند بست كه با روياي ديگري سر كنند . . .

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 1:57 | |







میترسم بی تو..

 

 

بي تو از آخر قصه ها مي ترسم
باور کن هنوز هم
مي شود به پاکيِ قصه هايِ تو هجرت کرد
تو بخواهي هنوز هم مي شود
به کوچه ي پاکِ پروانه برگشت
باران که ببارد همان کوچه ی کوتاهِ بي کبوتر
کفافِ تکامل ِ تمام ِ ترانه هامان را می دهد
بيـــــا، بيا،
و لحظه اي کنار فانوس نفس هاي من آرام بگير
بيا
و امشب را بي واسته ي سکسکه هاي گريه کنارم باش
مگر چي ميشود يک بار، فقط يک بار
بي پوشش پرده ي باران تماشایت کنم
چه مي شود....

 

 

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط Maryam در 21:59 | |







حـوا منمـــــ .

حـوا منمـــــ ...

که مـﮯ فروشم بهشت را...

به سیاهــﮯ چشمانت...

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط Maryam در 23:21 | |







مرد که باشی

 


مردانه که دلت بگیرد ، چه کسی می تواند آرامت کند…؟

مردانه که بغض کنی، چه زنی توانایی آرام کردنت را دارد…؟

مرد که باشی حق این ها را نداری

مرد که باشی حق ات فقط در دل نگه داشتن است

مرد که باشی از دور نمای کوهی را داری مغرور و غمگین و تنها

مرد که باشی شب که دلت بگیرد، یک نخ سیگار روشن میکنی و خودت راپشت دودش پنهان میکنی!!!

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 18:49 | |







آغوش آدم

 حوّا که بغض کند،

حتّی خدا هم اگر سیب بیاورد،

چیزی بجز آغوش آدم آرامش نمیکند...

خدا مرا برای در آغوش گرفتنت آفرید

در آغوشم بگیر که بی تو وجودی ندارم حوای من...

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 13:52 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 30 صفحه بعد